آیه 3 سوره الرحمن

از دانشنامه‌ی اسلامی

خَلَقَ الْإِنْسَانَ

[55–3] (مشاهده آیه در سوره)


<<2 آیه 3 سوره الرحمن 4>>
سوره :سوره الرحمن (55)
جزء :27
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

انسان را خلق کرد.

انسان را آفرید؛

انسان را آفريد،

انسان را بيافريد.

انسان را آفرید،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He created man,

He created man,

He hath created man.

He has created man:


تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


خَلَقَ الْإِنْسانَ «3»

او انسان را آفريد.

نکته ها

آفرينش انسان از جهات مختلف قابل توجّه است:

از جهت سير تكاملى كه چگونه از خاك بى‌جان، موجودى جاندار و باشعور بر مى‌آيد.

از جهت تأمين نيازهاى مادّى كه چگونه جهان طبيعت در تسخير او قرار گرفته است.

از جهت گرايش‌هاى مثبت و منفى كه قرآن به برخى از آنها اشاره نموده است، از جمله:

زود نا اميد مى‌شود. «قَتُوراً» «1»

حريص است. «هلوع» «2»

بى‌تاب است. «جَزُوعاً» «3»

زيانكار است. «لَفِي خُسْرٍ» «4»

زياده‌خواه است. «لَيَطْغى‌» «5»

ستمگر است. «ظَلُوماً» «6»

نادان است. «جَهُولًا» «7»

شتابزده است. «عَجُولًا» «8»

ناسپاس است. «كَفُورٌ»* «9»

قدرنشناس است. «كنود» «10»

آيات ديگر قرآن، خصوصيات مثبت انسان را اين گونه ارائه مى‌دهد:

مسئوليّت پذيرى، داشتن آزادى و قدرت انتخاب؛

امكان تغيير روش، توبه و انقلاب و جهش درونى؛

«1». اسراء، 100.

«2». معارج، 19.

«3». معارج، 20.

«4». عصر، 2.

«5». علق، 6.

«6». احزاب، 72.

«7». احزاب، 72.

«8». اسراء، 11.

«9». اسراء، 67.

«10». عاديات، 6.

جلد 9 - صفحه 376

دارا بودن استعدادها و ظرفيّت‌هاى بزرگ درونى؛

ويژگى بى نهايت‌طلبى؛

جانشين خداوند روى زمين؛

مسجود فرشتگان؛

دارا بودن قدرت تقليد و اثرپذيرى يا قابليّت الگو شدن و تأثيرگذارى؛

تركيبى از تضادها، عقل و فطرت در برابر غريزه و شهوت؛

داراى قدرت تفكّر و خلّاقيت و ابتكار.

آنجا كه بحثِ آموزش قرآن است، بر آفرينش انسان مقدّم شده است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ» امّا آنجا كه آموزش علوم ديگر مطرح است، آفرينش انسان مقدّم شده است.

خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ‌ .... الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‌ «1»

پیام ها

1- خداوند، خالق انسان است، نه طبيعت بى‌جان. الرَّحْمنُ‌ ... خَلَقَ الْإِنْسانَ‌

2- خلقت انسان، جلوه‌اى از رحمت الهى است. الرَّحْمنُ‌ ... خَلَقَ الْإِنْسانَ‌

3- مؤلّف كتاب تشريع، همان مؤلّف كتاب تكوين است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ‌، خَلَقَ الْإِنْسانَ»

4- قرآن، بر انسان، شرافت و تقدم دارد. (فكر و معرفت، بر جسم و طبيعت مادى مقدّم است.) «عَلَّمَ الْقُرْآنَ‌، خَلَقَ الْإِنْسانَ»

5- قرآن، سرآمد تمام كتاب‌ها و انسان، سرآمد تمام مخلوقات است. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ‌، خَلَقَ الْإِنْسانَ»

6- انسان، در سايه فراگيرى قرآن، به كمال خلقتش دست مى‌يابد. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ‌، خَلَقَ الْإِنْسانَ»

«1». علق، 2- 4.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 377

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



خَلَقَ الْإِنْسانَ «3»

خَلَقَ الْإِنْسانَ‌: بيافريد جنس آدميان را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الرَّحْمنُ «1» عَلَّمَ الْقُرْآنَ «2» خَلَقَ الْإِنْسانَ «3» عَلَّمَهُ الْبَيانَ «4»

الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ «5» وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ «6» وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ «7» أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ «8» وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ «9»

وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ «11» وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ «12» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «13»

ترجمه‌

خداوند بخشنده‌

تعليم داد قرآن را

آفريد انسان را

آموخت باو بيان را

خورشيد و ماه بحساب معيّنى سير ميكنند

و گياه و درخت سجده مينمايند

و آسمان را برافراشت و قرار داد ميزان عدل را

تا تجاوز ننمائيد در آن ميزان‌

و بر پا داريد سنجيدن را بعدل و كم مكنيد ميزان را

و زمين را گسترانيد براى مردمان‌

در آن است ميوه و درخت خرماى داراى غلافها

و حبوبات داراى برگ خشك و رستنى خوشبوى‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

خداوندى كه بخشش بيمنتهاى او شامل حال دوست و دشمن شده چون در اين سوره مباركه بيان نعم و آلاء خود را فرموده افتتاح نموده است آنرا باين نام نامى خود و آنكه تعليم فرموده قرآن را كه سرمايه سعادت بشر است به پيغمبر خود و خلق فرموده انسان را كه اشرف مخلوقات است و تعليم فرموده باو اخبار از ما في الضمير را به بيان و نطق گويا كه مميّز آن از ساير- حيوانات است و آنكه آفتاب و ماه را بحساب معيّن مقدّرى در مسير خودشان سير داده و ميدهد و از آن فصول چهارگانه و سال شمسى و قمرى و ماههاى هلالى كه ميزان براى حساب ايّام معدود و بدو و ختم آن در افق مشهود است بعمل ميآيد و امور كائنات بآن منظّم ميگردد و فوائد و منافع و خواص و آثار اين دو نيّر در عالم بقدرى است كه كسى از عهده بيان آن بر نميآيد و كلمه حسبان مصدر يا جمع‌

جلد 5 صفحه 111

حساب است و هر چه از زمين برويد خواه بى‌ساق باشد كه آنرا نجم گويند و خواه با ساق كه آنرا شجر خوانند ذاتا و طبعا مطيع و منقاد و خافض و رافع و راكع و ساجد در پيشگاه الهى ميباشد و در اين جمله لطف بيان عجيبى بكار رفته چون نجم معناى معروف آن كه ستاره است مناسب با شمس و قمر است و معناى غير معروف آن كه گياه است مناسب با شجر و تمام روئيدنيها علاوه بر انقياد طبعى كه از امر خدا دارند خفض و رفع و ركوع و سجودى بفرمان باد كه يكى از گماشتگان الهى بر آنها است دارند كه اين محسوس و آن معقول است چنانچه تناسب نجم با شمس و قمر آشكار و با شجر مخفى است و آسمان را رفيع فرمود براى آنكه محلّ ملائكه و منشأ صدور احكام و مقام اولياء عظام و خيمه سبز پرنقش و نگار مرتفعى بر سر بندگان افراشته باشد و ميزان عدل را كه قانون شرع مطهّر است جعل و وضع فرمود و نازل كرد بتوسط جبرئيل بر خاتم انبياء صلى اللّه عليه و آله و سلّم تا مردم تجاوز از انصاف و عدل با يكديگر ننمايند و براى تأكيد اين معنى فرموده و برپا داريد اى بندگان من و اى اولياء امور سنجيدن بعدل را و بهيچ وجه تا ميتوانيد نگذاريد خللى در اركان آن روى دهد و كم و كاست نكنيد از آن ميزان در معامله با احدى و تكرار لفظ ميزان و اكتفا ننمودن بضمير و نهى از زياده اوّلا و نقيصه اخيرا و تصريح به نگاهدارى آن در حدّ اعتدال بين آن دو جمله براى اهتمام بشأن قانون و لزوم رعايت آن در هر حال است علاوه بر آنكه ممكن است گفته شود مراد از ميزان اوّل عدل است كه بآن آسمان و زمين برپا است و مراد از ميزان دوم انصاف است و هر چه بآن چيزى سنجيده شود و مراد از ميزان سوّم ترازو است و زمين را وضع و پهن فرمود براى خلق از جنّ و انس تا در آن سكونت و سير نمايند و خدا را عبادت و اطاعت كنند و در آن انواع و اقسام ميوه تابستانى و زمستانى مناسب با حال و مزاج اهل هر بلدى موجود است و در مدينه طيّبه كه محل نزول اين سوره است و جزيرة العرب كه قرآن بلسان اهالى آن نازل شده درخت خرما بيشتر است و خرما در بدو ظهورش در غلافها و جلدهائى است كه براى حفظ آن و سهولت چيدنش مفيد است و نيز در آن جنس حبوبات كه‌

جلد 5 صفحه 112

مشتمل بر انواع و اصناف بيشمار است از قبيل گندم و جو و برنج و عدس و لوبيا و غيرها كه بر همه حب اطلاق ميشود وجود دارد و هر يك از آنها داراى برگهائى هستند كه براى حفظ آنها نافع است و بعد از خشك شدن مانند كاه بمصارف لازمى ميرسد و نيز در زمين انواع گياههاى مأكول خوشبو است كه بآنها ريحان اطلاق ميشود و بعد از ذكر اين نعم بى‌پايان براى اهل زمين از جن و انس خداوند خطاب بآن دو فرموده ميفرمايد پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكر ميشويد و تكذيب ميكنيد نعمت بودن آن را و وجه تكرار اين آيه شريفه در اين سوره علاوه بر آنچه در سوره سابقه در چند موضع ذكر شد آنستكه بعد از ذكر نعمتهاى متعدّده تقرير آن در اذهان كسانيكه مشمول آن نعمند براى تأكيد در اداء شكرگزارى و اجتناب از كفران لازم و مناسب و اين طرز كلام در بين خطبا و بلغا و شعرا معمول و متعارف است و احتياج بتكلّفى كه مفسّرين براى اختلاف معنوى آلاء در موارد مكرّره فرموده‌اند ندارد و بعد از شنيدن اين آيه مناسب است گفته شود لا بشى‌ء من نعمك ربّنا نكذّب و الحمد للّه رب العالمين و آلاء جمع الى بكسر و فتح بمعناى نعمت است و در بعضى از روايات بمحمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام كه اعظم نعمند تفسير شده.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

الرَّحمن‌ُ «1» عَلَّم‌َ القُرآن‌َ «2» خَلَق‌َ الإِنسان‌َ «3» عَلَّمَه‌ُ البَيان‌َ «4»

گفتند: آيه مستقله‌ ‌است‌ و خبر مبتداء محذوف‌ ‌است‌ ‌که‌ (اللّه‌ ‌هو‌ الرحمن‌) و رحمن‌ ‌از‌ اسامي‌ مختصه‌ بذات‌ مقدّس‌ ‌او‌ ‌است‌ اطلاق‌ ‌بر‌ ‌غير‌ نمي‌شود بخلاف‌ رحيم‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌غير‌ ‌هم‌ اطلاق‌ مي‌شود، زيرا رحمن‌ دلالت‌ ‌بر‌ سعه رحمت‌ مي‌كند ‌که‌ فرو گرفته‌ كل‌ّ شي‌ء ‌را‌، چنانچه‌ مي‌فرمايد: وَ رَحمَتِي‌ وَسِعَت‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ اعراف‌ آيه 155 رَبَّنا وَسِعت‌َ كُل‌َّ شَي‌ءٍ رَحمَةً وَ عِلماً مؤمن‌ آيه 7 و ‌ما ‌در‌ مجلد اول‌ ‌در‌ سوره حمد ‌در‌ تفسير بسمله‌ مفصلا بيان‌ كرده‌ايم‌.

جلد 16 - صفحه 370

قرآن‌ نصوصي‌ دارد ‌که‌ واجب‌ الاتباع‌ ‌است‌ و ظواهري‌ دارد ‌که‌ حجّت‌ ‌است‌ ‌بعد‌ ‌از‌ فحص‌ ‌از‌ مخصّصات‌ و مقيدات‌ و قرائن‌ مجاز و متشابهات‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

وَ أُخَرُ مُتَشابِهات‌ٌ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ وَ ما يَعلَم‌ُ تَأوِيلَه‌ُ إِلَّا اللّه‌ُ وَ الرّاسِخُون‌َ فِي‌ العِلم‌ِ آل‌ عمران‌ آيه 5، و بواطني‌ دارد هفت‌ بطن‌ ‌الي‌ هفتاد بطن‌ ‌که‌ علم‌ ‌به‌ جميع‌ بواطن‌ احدي‌ ندارد جز ‌رسول‌ ‌خدا‌ و ائمّه اطهار ‌که‌ مفاد.

عَلَّم‌َ القُرآن‌َ علم‌ ‌به‌ جميع‌ قرآن‌ نص‌، ظاهر، محكم‌، متشابه‌، بواطن‌ قرآن‌ ‌را‌ شامل‌ مي‌شود لذا ‌در‌ اخبار تفسير ‌به‌ امير المؤمنين‌ كردند و ‌اينکه‌ بيان‌ مصداق‌ ‌است‌ و نيز ‌در‌ اخبار داريم‌ مي‌فرمايد

(‌لا‌ يعرف‌ القرآن‌ الا ‌من‌ خوطب‌ ‌به‌).

‌اگر‌ مراد نوع‌ انسان‌ ‌باشد‌ مراد ‌از‌ علمه‌ البيان‌ بيان‌ ‌ما ‌في‌ الضمير ‌است‌ ‌که‌ قوه ناطقه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ گفتند: (الانسان‌ حيوان‌ ناطق‌) ‌که‌ آنچه‌ ‌در‌ دل‌ دارد مي‌تواند ‌به‌ زبان‌ ظاهر كند و ‌اگر‌ مراد انسان‌ كامل‌ ‌باشد‌ ‌که‌ شخص‌ شخيص‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ زيرا كفّار و مشركين‌ و اهل‌ ضلالت‌ ‌که‌ بكلي‌ ‌از‌ انسانيت‌ خارج‌ شدند أُولئِك‌َ كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ اعراف‌ آيه 178 إِن‌ هُم‌ إِلّا كَالأَنعام‌ِ بَل‌ هُم‌ أَضَل‌ُّ فرقان‌ آيه 46 و اما مؤمنين‌ و ‌لو‌ مقام‌ انسانيت‌ ‌را‌ دست‌ آوردند لكن‌ ‌به‌ ‌هر‌ درجه‌ ‌که‌ باشند باز نقصان‌ دارند فقط انسان‌ كامل‌ معصومين‌ هستند انبياء و ائمه اطهار و اوصياء انبياء و اكمل‌ ‌از‌ كل‌ّ وجود مقدّس‌ ختمي‌ مرتبت‌ ‌است‌ ‌پس‌ مراد ‌از‌ علمه‌ البيان‌ علم‌ ‌ما ‌کان‌ و ‌ما ‌يکون‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ دعاء ندبه‌ مي‌خواني‌

(و علمته‌ علم‌ ‌ما ‌کان‌ و ‌ما ‌يکون‌ ‌الي‌ انقضاء خلقك‌)

و ‌از‌ ‌خود‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌است‌ فرمود:

(‌ما ‌من‌ شي‌ء يقربكم‌ ‌الي‌ الجنة و يبعدكم‌ ‌عن‌ النار الّا فقد امرتكم‌ ‌به‌ و ‌ما ‌من‌ شي‌ء يبعدكم‌ ‌عن‌ الجنة و يقربكم‌ ‌الي‌ النار الا فقد نهيتكم‌ عنه‌).

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 3)- بعد از ذکر نعمت بی‌مثال قرآن به مهمترین نعمت در سلسله بعد پرداخته، می‌فرماید: «انسان را آفرید» (خَلَقَ الْإِنْسانَ).

ج5، ص48

مسلما منظور از «انسان» در اینجا نوع انسان است نه حضرت «آدم» و گستردگی نعمت «بیان» که بعد از آن می‌آید نیز شاهدی بر عمومیت معنی انسان است.

ذکر نام انسان بعد از قرآن نیز قابل دقت است، چرا که قرآن مجموعه اسرار هستی به صورت تدوین است، و انسان خلاصه این اسرار به صورت تکوین است، و هر کدام نسخه‌ای از این عالم بزرگ و پهناور!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع